احسان و نیکوکاری به چه معناست؟ به کدامیک شبیهتریم؟
چند سالی است که در اواسط اسفند و آستانه عید نوروز، مرسوم شده بیشتر به یاد نیازمندان باشیم. هدیههایی را جمع آوری میکنیم و به خانوادههای محروم میبخشیم و به گمان خود در حال احسانیم. مطالعه داستانهایی از کوچه پس کوچههای همین شهر، نشان میدهد چه اندازه «احسان و نیکوکاری» را درست فهمیدهایم؟ چقدر نیکوکار یا بدکار هستیم؟
داستان اول
چند روزی از فوتش میگذشت، معروف بود به «مردمداری»! هر جا مینشستیم و برمیخاستیم از خوبیهایش میگفتند. یکی میگفت: «نذاشت آب تو دل پدر و مادرش تکون بخوره، تا بودند همیشه در خدمتشون بود، بعد هم که از دنیا رفتند یا خیرات میکرد یا خدا بیامرزی برایشان میفرستاد. (1)
خاطرات خوبیهایش تمامی نداشت: در ارتباط با دیگران سراسر بخشش بود و گذشت. (2) همسایهداریاش، رسیدگی به محرومین، اردوهای جهادی، ارتباط خوب با بستگان و دوستان به حدی زیاد بودند که دعا کردم: «کاش ما هم که میمردیم از ما به خوبی یاد کنند و ما هم مردمدار باشیم».
نیکوکاری گاهی در ارتباط با دیگر انسانها معنا میشود. یکی از معانی احسان، نیکی کردن به دیگران است؛ با صدقه، بخشش، خوشرفتاری، خوش صحبتی، فروتنی و هر کار خیری که ممکن باشد.
داستان دوم
وکیل بود و از آمار بالای طلاقها مینالید. از توهینهایی که زن و شوهرها به هم میکردند و از ناسازگاریهایشان پر از غم بود. دوست داشت میتوانست بین همه صلح و آشتی برقرار کند. احسان در ارتباط با همسر زمانی است که: آزار و اذیتی نسبت به هم نداشته باشیم و اهل محبت باشیم. (3)
چقدر برای حفظ زندگی و حل اختلافها تلاش میکنیم؟ در خانوادهمان اهل تحمل سختی، اهل محبت، گذشت و صبر و سایر کارهای خیر هستیم؟ به خودمان و خانوادهمان تا چه حد احسان میکنیم؟
داستان سوم
خانه تکانی که تمام شد؛ حتی امان نداد خانمی که از صبح زود برای کمک آمده بود نفسی تازه کند! بیاعتنا به خستگی و بیحالیاش، چند اسکناس را جلویش گذاشت و طلبکارانه گفت: «فردا زودتر بیا. سر راه اون چند تا کیسه دم در رو هم بردار با خودت ببر خونه، به دردت میخوره». لباسها و وسایل داخل کیسهها را خودش جمع کرده بود، خوب میدانست به درد نمیخورند. سرش را پایین انداخت. آهی کشید و رفت.
داستان چهارم
کارش گیر کرده بود و پیش نمیرفت، از صبح زود آمده بود اداره و پشت در اتاق رئیس، جملاتش را ردیف میکرد و در این فکر بود که چه بگوید، بیشتر کارش راه میافتد؟ در اتاق که باز شد تا آقای مسئول را دید، با چاپلوسی شروع کرد به تعریف و تمجید! فکر میکرد گره کارش فقط در دست همین شخص است و لاغیر.
مطالعه آیات احسان و بررسی ویژگیهای محسنین بیانگر این حقیقت است که «محسنین» اهل جهاد و تلاشند و از سستیها به دورند. کسانی هستند که کارهایشان را به طور شایسته و کامل انجام میدهند (4). در قرآن مطلق جهاد در راه خدا از مصادیق احسان برشمرده شده است (5). این جهاد گاهی از جنس انجام کارهایی نظیر صبر است (6)، گاهی منظور از احسان، ترک کردن عملی مثل فساد نکردن در زمین- به ویژه بعد از اصلاح آن- است (7)، یا شامل اجتناب از گناهان کبیرهو فحشاء (8) میشود.
احسان، جامع هر خیر و نیکی است (9) و اقسامی دارد:
الف: نیکی در ارتباط با خدا مثل ایمان، نماز، زکات، یاری دین، مطلق جهاد در راه خدا و... .
ب: نیکی در ارتباط با دیگران مثل: نیکی به پدر و مادر، سازگاری با همسر، بخشش مال و... .
ارتباط احسان با برخی کلمات به حدی تنگاتنگ است که در عین تفاوت مفهومی، در مصداق یکی هستند مثلا: تقوا، انفاق،گذشت، راستگویی، صبر و... .
پی نوشت:
1- «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا»: 83 بقره؛ 36 نساء؛ 151 انعام.
2- « وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ...» 133 آل عمران؛ «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» 134 آل عمران.
3- «الاحسان محبه» (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۲).
4- «...إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ...»؛ 23 یوسف.
5- «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا و َإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»؛ 69 عنکبوت.
6- «مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»؛ 90 یوسف.
7- « وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»؛ 56 اعراف.
8- « وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى (31) الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ... (32)»؛ 31 و 32 نجم.
9- «کل معروف احسان»: طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۶، ص۵۸۶؛ تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۰۷.
نگارنده سرکار خانم صالحی پژوهشگر کانون رشد و آموزش مربی تراز انقلاب اسلامی