حوالی خرداد و تابستان، کمکم مسافرتها شروع میشود. امسال این ایام مقارن با سفرهای حج و پیادهروی اربعین شده است و حال و هوای دیگری دارد. سفرهای هر کدام از ما مقصدهای متفاوتی دارد، چه بهتر که هرکجا میرویم بهترین سفر زندگیمان باشد.
۱. انتخاب مقصد، قبل از حرکت
با انتخاب مقصد، مسیر مشخص میشود. سفری زمینی، هوایی، به شرق، جنوب یا... . جهتهای جغرافیا، وسایل نقلیه و اماکن اگرچه مختلفند؛ اما همه یک شباهت داریم. ما همه مسافریم.
برای یک مسافر، مقصد خوشیها و لذایذ دنیاست. برای یکی سفر یعنی سود و رسیدن به منفعت بیشتر. یکی راه و بیراهه را با هم تجربه میکند و دیگری لحظه لحظه عمرش، فقط در یک سفر است و مقصدی ثابت دارد، او هر کجا که برود مقصدش خداست.
۲. تمرین دل کندن
سفر میتواند تا پارک نزدیک خانه باشد، یا اولین روستای بکر همین حوالی یا جاهای دور و دورتر. برای تجربه بهترین سفر، لازم است دل کندن را بیشتر تمرین کنیم.
مسافر بودن همراه است با گذاشتن و گذشتن، همراه با کندن از تعلقات دنیایی. این تمرین را جدی بگیریم و سعی کنیم به دفعات تجربهاش کنیم.
۳. توجه به توشه راه
برای برخی از ما، سفرِ خوب یعنی: مهیا بودن همه مایحتاج سفر از لباس گرفته تا خوراک و پوشاک و محل اسکان. برای برخی کم و کسریهای سفر، بخشی از معنای سفر است و با چالشهای آن، خاطرهسازی میکنند و ایام دلچسبی را برای خانواده و همراهان خلق میکنند.
بهترین سفر، شاید برای خیلیها پیادهروی اربعین باشد. سفری که با سری خمیده، کولهای خالی و دستهایی خالیتر شروع میشود. توشه راه گاهی یک دل شکسته است...گاهی پاهایی پر از زخم و تاول...گاهی ... .
۴. برنگرد و برو
مسافر هنوز به خانه و کاشانه، دلبسته است و منتظر برگشت؛ فرق است بین مسافر با کسی که به سوی خدا کوچ میکند. «کسی که راه تو را در پیش گرفت و به سوی تو کوچ کرد، زودبه تو میرسد و راهش نزدیک است. «ان الراحل الیک قریب المسافة» این راه برای آنهایی است که کوچ کردهاند و مهاجر هستند نه مسافر. رفتهاند که بروند نه اینکه دوباره بازگردند» (۱).
یاد حج میافتم، یاد طواف... قدم برداشتن و چرخیدن حول حقیقت کعبه، حول ولایت. اجازه ندادی که برگردیم و پشت سرمان را نگاه کنیم. دور شدن از ولایت را برایمان نپسندیدی.
۵. انتخاب همسفر
زندگی ما با مظاهر دنیا و شیاطین عجین شده است. هرچقدر که حواسمان باشد، باز هم غل و زنجیرهایی دست و پایمان را میبندد. لباسهایی از تفاخر و گناه بر تن میکنیم و غافلیم که چه پوشیدهایم.
همراه خوب، همسفر خوب، همسر خوب کمک میکنند تا از زشتیها، حوادث هولناک، غفلتها، بیایمانیها فرار کنیم (۲) و در آغوش خدا قرار بگیریم «ففروا الی الله»(۳).
۶. حاضر باشیم، نه غریبه
در مسافرتها، گاهی کسی غریبه نیست. همه حاضرند و عهدهدار گوشهای از کار. انگار همه دست و پای یک پیکرند و با هم یکی هستند. در زندگی و سفر این دنیا، چقدر اهل حرف هستیم؟ چه اندازه اهل تلاش؟ در نمازها و دعاهایمان حاضریم؟ یا غایب و غریبه؟
سفر حج، نمایشی است از بیشترین اعمال، با کوتاهترین کلمات «لبیک، اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک...». «حاجی ماندن یعنی: لحظهای از یاد او غافل نشویم؛ اگر غیر خدا را بر خود حرام کنیم با عالم محرم میشویم و الا غریبهایم» (۴).
۷. دیدن آیات الهی در سفر
ارتباط ما با خدا، خلق، خودمان و هستی چگونه است؟ آیات الهی را میبینیم و میشنویم؟ برگ درختان، لبخندها و گریه اطرافیان، فقیری که امروز از کنارمان رد شد، بیماری که ناتوان شده، کودکی که در غزه هنوز ایستاده است و... شاید همه نشانهها و دعوتنامههایی از طرف خدا باشند برای بهتر دیدن و بهتر شنیدن. برای انتخاب بهتر و زندگی بهتر. با ماست که لبیک بگوییم و سفری را آغاز کنیم؟ یا نه؟
«حج، قصد کردن برای رسیدن به خداست. اگر کسی مقصدش خدا باشد حاجی است؛ حتی اگر مکه نرفته باشد. اگر قصدمان خدا باشد، شب و روز در راه خدا تلاش و فعالیت داریم و به یاد خوبان گذشته و آینده مشغولیم. رو به خدا میرویم و حاجی هستیم»(۵). حج، دعوتنامهای دیگر است برای رنگ جدید بخشیدن به زندگی.
پینوشت:
۱. بشنو از نی، علی صفائی حائری.
۲. برخی روایات در مورد لزوم همسفر: پیامبر(ص): «به تنهایی سفر نکن چرا که شیطان همراه تنهاست» (الکافی، ج۸، ص ۳۰۳)؛ «همسفرت را بیاب و بشناس، آنگاه سفر کن» (مستدرک الوسائل، ج۸، ص ۲۰۹).
۳. برای مطالعه بیشتر در مورد «تعبیر فرار» رج: از میقات تا عرفات، ع. درویش، صص۴۸_۵۰.
۴. شمیم دیدار، مژگان سخایی و عیوض پناهعلینیا، ص۱۴.
۵. طوبای محبت، محمد اسماعیل دولابی، ج۲، ص۱۸۴.
نگارنده سرکار خانم صالحی پژوهشگر کانون رشد و آموزش مربی تراز انقلاب اسلامی