پیامبر (ص) چطور با بچه‌ها رفتار می‌کردند؟

پیامبر (ص) چطور با بچه‌ها رفتار می‌کردند؟

 

 ما چقدر شبیه پیامبر (ص) هستیم؟ در ارتباط با فرزندان، دانش‌آموزان و افراد دیگر رفتارهایی مشابه ایشان داریم؟ در کرامت‌نوشت این هفته قصد داریم با مطالعه بخشی از سیره حضرت محمد (ص) در برخورد با بچه‌ها، بیشتر شبیهشان بشویم.

 محبت 
 پیامبر (ص) به روش‌های مختلفی محبتشان را به فرزندان خود و سایر کودکان ابراز می‌کردند. بوسیدن، در بغل‌گرفتن، روی زانو نشاندن، سواری دادن، هدیه‌دادن به آن‌ها، شوخی و بازی، دست‌برسر آن‌ها کشیدن و... . تاحدی‌که روایت شده «ایشان هر روز صبح بر سر فرزندان و نواده‌هایشان دست محبت می‌کشیدند» (1) و «همیشه به کودکان سلام می‌کرد» (2) البته باید مراقب باشیم که در بروز محبت خودمان و خانواده‌مان را به گناه و حرام نیندازیم (3) و از اعتدال خارج نشویم؛ اگر فرزندانی پرتوقع، نازپرورده، زودرنج و خودپسند داریم احتمالاً در محبتمان زیاده‌روی کردیم. در مقابل، فرزندانی که کم‌محبت می‌بینند عزت‌نفس و احساس کرامت لازم را نداشته، رابطه خوبی با والدین ندارند و زودتر به انحراف کشیده می‌شوند.

 امنیت
 برخورد پیامبر (ص) با اطرافیان به‌گونه‌ای بود که حرف‌های خود را به‌راحتی طرح کرده و کارهایشان را با آرامش انجام می‌دادند. نقل شده که: زمانی ایشان غلامی به نام زید داشتند، وقتی غلام مسلمان شد پدرش (حارثه) به مکه آمد تا فرزندش را بخرد یا آزاد کند. پیامبر (ص) گفت: زید آزاد است و هرکجا می‌خواهد برود؛ اما زید زندگی با رسول‌الله را انتخاب کرده بود و نمی‌خواست از ایشان جدا شود. در این هنگام پدر از پسرش برائت جست و گفت: «او فرزند من نیست.» پیامبر (ص) همین که احساس کرد با این کار و کلام پدر ممکن است زید احساس ناامنی کند فرمودند: «زید فرزند من است. من از او ارث می‌برم و او نیز از من ارث می‌برد». (4). کودک و نوجوانی که در خانه احساس امنیت لازم را داشته باشد فکرها و عقایدش را مطرح می‌کند. دچار ترس و پس‌زدن افکار و احساساتش نمی‌شود.

 کرامت
 حضرت محمد (ص) معمولاً هنگام ورود افراد به مجلس به احترام آن‌ها می‌ایستاد و برایشان جا باز می‌کرد؛ اما در برابر حسن و حسین (ع) و فاطمه (س) علاوه‌برآن، چند قدم به استقبال می‌رفت. احترام‌گذاشتن و حفظ کرامت مصادیق مختلفی دارد مثل رعایت حقوق کودکان و شرکت در بازی آن‌ها. 
 روزی برای رسول خدا (ص) شربتی آوردند. مقداری از آن را نوشید. در سمت راست او نوجوانی نشسته بود و در سمت چپ او ریش‌سفیدانی. پیامبر (ص) برای احترام به ریش‌سفیدان خواست شربت را به آن‌ها بدهد؛ لذا از نوجوان اجازه خواست و فرمود: «آیا اجازه می‌دهی این شربت را به بزرگان بدهم؟» نوجوان گفت: نه، به خدا سهم خود را به هیچ‌کس نمی‌دهم. پیامبر (ص) شربت را به دست او داد تا بنوشد (5).

 بازی
 رسول خدا (ص) با فرزندان خویش و گاهی با کودکان اصحاب بازی می‌کردند. جابر می‌گوید: بر پیامبر وارد شدم درحالی‌که حسن و حسین (ع) را بر پشت خود سوار کرده بود و چهاردست‌وپا راه می‌رفت و می‌فرمود: «شتر شما چه شتر خوبی است و شما چه سواران خوبی هستید» (6). بازی بچه‌ها به حدی برای پیامبر (ص) اهمیت داشت که اگر حین نماز بر دوششان سوار می‌شدند سجده نماز را طولانی می‌کردند و می‌فرمودند: «نخواستم عجله کنم تا این‌که نیاز فرزندم برطرف شود» (7). گاهی هم نماز را به تأخیر می‌انداختند تا در حد امکان به درخواست کودکان پاسخ مثبت بدهند مثل زمانی که نمازگزاران در مسجد منتظر ایشان بودند و به‌خاطر درخواست بازی کودکان برای شتربازی دیرتر به مسجد رفتند و فرمودند: «برای من تنگ شدن وقت نماز بهتر از تنگ شدن دل کودکان است» و برای این‌که بتوانند دل کودکان را به دست بیاورند از بچه‌ها پرسیدند: «شتر خودتان را به این گردوها می‌فروشید؟» (8)
 
  
 منابع:
 1. مجلسی، 1403، ج104، ص99.
 2. بخاری، 1401، ج7، ص11.
 3. مجلسی، 1403، ج77، ص108.
 4. همان، ج22، ص215.
 5. بخاری، 1401، ج3، ص139.
 6. مجلسی، 1403، ج43، ص 285.
 7. همان، ج42، ص 294.
 8. عوفی، (بی‌تا)، جزء اول از قسم دوم، باب دوم، ص30.

 


نگارنده سرکار خانم صالحی پژوهشگر کانون رشد و آموزش مربی تراز انقلاب اسلامی